اصول مطالباصول مطالب، از اصطلاحات بکار رفته در علم منطق بوده و اموری است که نزد منطقدانان به مطالب بنیادین (اس المطالب) مشهور است. ۱ - مقدمهپرسشهای علمی که برای انسان پیدا میشوند سه دسته کلیاند: مطلب ما، مطلب هل و مطلب لم و هر یک به دو قسم تقسیم میشود. مای شارحه و مای حقیقیه، هل بسیطه و هل مرکبه، لم ثبوتی و لم اثباتی. ۲ - تعریف لفظیانسان وقتی در زندگیاش با کلمات جدید مواجه میشود برای آنکه نسبت به آن شناخت حاصل کند مراحل مختلفی را طی میکند. اگر این واژه به لحاظ لفظی نیز برای او روشن نباشد و نداند که آن را برای کدام معنا وضع و قرارداد کردهاند، نخست در پی آن بر میآید که معنای آن را بداند، از باب نمونه زبان آموزی که برای اولین بار کلمه "ماء" را میشنود، از معلمش میپرسد "ماء" یعنی چه؟ معلم در جواب او "ماء" را به فارسی ترجمه میکند، ماء یعنی آب. چون آب برای نوآموز آشناست، در این صورت تصویری از "ماء" در ذهنش ایجاد میشود. چنین کاری را تعریف لفظی مینامند، که در آن یک لفظ با لفظ دیگر که برای مخاطب شناخته شدهتر است تعریف میشود. ۳ - تعریف حقیقیوقتی از مرحله شناخت معنای لفظ عبور کرد، در مرحله بعدی به پرسش از ماهیت معنا میرسد، چیزی را که "اسم" از آن حکایت میکند، میخواهد به تفصیل درک کند. پرسش چنین طرح میشود: آب چیست؟ در این صورت معنا را میداند، میخواهد حقیقت معنا برایش روشن شود، در جواب این پرسش میتوان از اموری استفاده کرد که در بحث حد بیان میشود، یا جنس و فصل قریب، یا فصل قریب یا خاصه همراه با جنس قریب یا بعید ذکر میشود که آنرا حد تام، حد ناقص، رسم تام و رسم ناقص مینامند. از باب نمونه در تعریف آب گفته میشود: "جسم سیال بارد بالطبع و رافع عطش"، تعریفی متشکل از ذاتیات و عرضیات، اعم از اینکه تنها ذاتیات یا تنها عرضیات آورده شود یا ترکیبی از ذاتیات و عرضیات باشد، با رعایت معیارهای خاص را "تعریف حقیقی" مینامند. البته برخی از منطقدانان آن را "تعریف شرح الاسمی" نیز نامیدهاند. ۴ - مطلب ایوقتی در پاسخ به سوال از حقیقت معنا به جای آنکه معیارهای مورد نظر برای تعریف مراعات شود، به صورت اشتباه چیزی دیگری بیان شود، مثلا در پاسخ به سوال "نخل چیست؟ " اگر گفته شود: "درخت" این پاسخ ذیل هیچیک از اقسام تعریف داخل نیست، لذا مخاطب بار دیگر بر میگردد و میپرسد کدام درخت؟ این پرسش را به "مطلب ای" به معنای کدامین، مینامند که در آن یک چیز از انواع دیگر با ذاتیات یا عرضیات متمایز میشود. از باب نمونه گفته میشود درختی که از آن خرما استحصال میشود. ۵ - مطلب هل بسیطهاگر حقیقت یک چیز برای انسان معلوم باشد و او بخواهد بداند که آیا آن چیز وجود دارد یا نه، در این صورت با ادات پرسشی دیگر پرسش خویش را آغاز میکند. فرض کنیم کسی میداند که حقیقت فرشته چیست، ولی نمیداند که آیا وجود دارد یا نه؟ چنین میپرسد: "هل الملک موجود؟ "، "آیا فرشته وجود دارد"؟ این نوع پرسش نزد منطقدانان به "مطلب هل بسیطه" نامیده میشود. ۶ - مای حقیقیهحال فرض کنید کسی میداند که چیزی وجود دارد، ولی حقیقت آن را نمیداند، اگر بخواهد از حقیقت آن بپرسد باز هم با کلمه "ما" یا همان "چیست" میپرسد، از باب نمونه میداند چیزی دیگری در وجود او غیر از بدنش هست و او منحصرا همین بدن نیست، اما نمیداند، چیست؛ این بار "ما"یی که در پرسش قرار میگیرد، "مای حقیقیه" نام دارد، پاسخی که از مای حقیقیه داده میشود، همان است که در پاسخ از مای شارحه داده میشد. تفاوتشان صرفا در این است که پرسش با "مای شارحه" منطقا پیش از علم به وجود قرار دارد، ولی پرسش با "مای حقیقیه" پس از علم به وجود است. ۷ - هل مرکبهاگر هم وجود یک شی را میدانست و هم حقیقت آن را، ولی میخواست از صفت یا حالتی از اوصاف و حالات آن بپرسد در این صورت نیز با "هل" پرسیده میشود، ولی آنر ا "هل مرکبه" مینامند، در مقابل سوال از اصل وجود که "هل بسیطه" نامیده میشد. اصطلاحا گفته میشود در هل بسیطه پرسش از ثبوت شیء است، اما در هل مرکبه از ثبوت شیء لشیء، مثلا پرسیده میشود آیا آب رنگ دارد؟ ۸ - لم اثباتی و ثبوتیآخرین مرحله نیز پرسش از علت است، در این صورت یا پرسش از علت حکم و تصدیق است، یا افزون بر آن از علت وجود نیز پرسیده میشود. اگر پرسش از حکم به تنهایی باشد آن را "لم اثباتی" و اگر پرسش از علت وجود نیز باشد آن را "لم ثبوتی" مینامند. در لم اثباتی مثلا گفته میشود: "چرا عسل رنگ دارد؟ "، اما در لم ثبوتی گفته میشود: "چرا آهن بر اثر حرارت منبسط میشود؟ " ۹ - نتیجه گیریآنچه بیان شد اموری است که نزد منطقدانان به مطالب بنیادین (اس المطالب) و اصول المطالب نامبردار است، مطالب دیگری نیز هستند که با کیف (چگونه)، کم (چه مقدار)، متی (کی)، أین (کجا)، من (چه کسی) و مانند آن پرسیده میشوند، ولی به دلیل آنکه صرفا در موارد خاصی کاربرد دارند اولا اهمیت چندانی ندارند، ثانیا با "هل مرکبه" میتوان از همه آنها بینیاز شد. [۱]
ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح للمحقق الطوسی، ج۱، ص۳۰۸-۳۱۳، قم، نشر البلاغة، ۱۳۷۵.
[۲]
نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۵۱-۳۵۴، به تصحیح مدرس رضوی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶.
[۳]
حلی، جمالالدین حسن بن یوسف، الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید، ص۱۹۴-۱۹۷، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۲ش.
[۴]
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح علامه حسن حسن زاده آملی، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۷، قم، نشر ناب، ۱۳۸۰، چ چهارم.
[۶]
خوانساری، محمد، منطق صوری، ج۲، ص۲۱۹-۲۲۲، تهران، آگاه، ۱۳۷۳، چاپ۷.
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصول مطالب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۲۹. ردههای این صفحه : اصطلاحات منطقی | مقالات پژوهه
|